کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهلو
فرهنگ فارسی معین
(پَ) 1 - دو طرف سینه و شکم . 2 - کنار، نزدیک . 3 - ضلع .
-
پهلو
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (ص . اِ.) 1 - قومِ پارت . 2 - دلیر، شجاع . 3 - شهر.
-
واژههای مشابه
-
آکنده پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) (ص مر.) سخت فربه .
-
پهلو آکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) فربه شدن .
-
پهلو دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - به کسی سود رساندن ، یاری کردن . 2 - نزدیکی کردن . 3 - کناره گرفتن .
-
پهلو زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) برابری کردن با کسی .
-
پهلو نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ دَ) (مص ل .) خوابیدن ، دراز کشیدن .
-
دو پهلو
فرهنگ فارسی معین
(دُ. پَ) (ص مر.) کنایه از: دارای دو مفهوم متفاوت .
-
سینه پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) التهاب و عفونت نسج پوششی ریتین (جنب ها) ذات الجنب .
-
یک پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) 1 - (ص .) (عا.) لجوج ، یک دنده . 2 - (اِ.) به یک طرف دراز کشیدن .
-
پهلو تهی کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. تُ. کَ دَ)(مص ل .) کناره کردن از کاری .
-
پهلو نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ گَ. تَ)(مص ل .)دوری ک ردن ، احتراز کردن .
-
جستوجو در متن
-
ذات الجنب
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ) [ ع . ] (اِمر.) سینه پهلو، درد پهلو.