کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنج نوبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پنج نوبت
فرهنگ فارسی معین
(پَ. نُ بَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - پنج بار نواختن کوس یا دهل و نقاره در مدت شبانه روز بر در سرای سلاطین . 2 - پنج وقت نماز.
-
واژههای مشابه
-
پنج پا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - خرچنگ . 2 - برج چهارم از دوازده برج فلکی ، برج سرطان .
-
پنج پوشیده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (اِمر.) خمسة محتجبه است و آن پنج علم است : اول کیمیا، دوم لیمیا، سوم سیمیا، چهارم ریمیا، پنجم هیمیا.
-
پنج تن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (اِمر.) پنج تن آل عبا، خمسه آل عبا، خمسة طیبه : مراد محمد رسول الله (ص )، علی (ع )، فاطمه (س )، حسن (ع )، حسین (ع ) است .
-
پنج سیری
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - وزنه ای معادل 375 گرم . 2 - مقدار عرقی که در یک بطری می ریختند.
-
پنج شاخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پنج انگشت .
-
پنج نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) معجونی که در قدیم پزشکان از پنج داروی مقوی می ساختند.
-
پنج وشش وهفت وچهار
فرهنگ فارسی معین
(پَ جُ ش ِ شُ هَ تُ چَ) (اِمر.) کنایه از: پنج حس و شش جهت و هفت کوکب و چهار طبع .
-
شش و پنج زن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص فا.) 1 - کنایه از: قمار باز و کسی که هر چه دارد در معرض تلف و نابودی می گذارد. 2 - کسی که از هر تعلقی آزاد است .
-
جستوجو در متن
-
داو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوبت ، نوبت بازی یا تیراندازی .
-
دو
فرهنگ فارسی معین
(دُ)(اِ.)نوبت ، نوبت بازی در قمار و مانند آن .
-
شیفت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوبت های زمانی معین برای کار در طول شبانه روز، نوبت . (فره ).
-
نوبت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نقاره ، طبل بسیار بزرگی که در ساعات معین از شبانه روز می نواختند.