کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنجگانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پنجگانه
فرهنگ فارسی معین
(پَ نِ یا نَ) 1 - (ص مر.) پنج تایی ، مخمس . 2 - (اِمر.) نمازهای پنج وقت .
-
جستوجو در متن
-
بویایی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .)یکی از حواس پنجگانة انسان ، شامُه .
-
پنج
فرهنگ فارسی معین
و شش (پَ جُ ش ِ) (اِمر.) حواس پنجگانه و جهات شش گانه .
-
چشایی
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) یکی از حواس پنجگانه که با آن مزة چیزها را دریابند و آلت آن زبان است .
-
شامه
فرهنگ فارسی معین
(مِّ) [ ع . شامة ] (اِ.) یکی از حواس پنجگانه که بوی ها را درک می کند.
-
قاره
فرهنگ فارسی معین
(رَّ یا رُِ) [ ع . قارة ] (اِ.) هر یک از قطعات پنجگانة زمین .
-
کامبرین
فرهنگ فارسی معین
(بِ یَ) [ فر. ] (اِ.) اولین دوره از ادوار پنجگانه دوران اول زمین شناسی .
-
محسوسات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) جِ محسوسه ؛ اموری که با حواس پنجگانه ادراک شوند.
-
لامسه
فرهنگ فارسی معین
(مِ س ) [ ع . لامسة ] (اِ.) از حواس پنجگانة انسان که به وسیلة آن گرمی و سردی و زبری و نرمی اشیاء احساس می شود.
-
اروپایی
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (ص نسب .) منسوب به اروپا، از مردم اروپا (یکی از قاره های پنجگانه کرة زمین ). ؛~ مآب کسی که از آداب و رسوم و رفتار و طرز زندگی اروپاییان تقلید می کند.
-
شم
فرهنگ فارسی معین
(شَ مّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بوییدن . 2 - (اِ.) یکی از حواس پنجگانه که وظیفه اش درک بوی هاست . 3 - بو. 4 - ادراک .
-
فروهر
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ وَ هَ) [ په . ] (اِ.) در اوستا فَروَشی و در پارسی باستان فرورتی ؛ به موجب اوستا پنجمین نیروی مینوی از نیروهای پنجگانة تشکیل دهنده انسان است به معنای پشتیبان و محافظ انسان و همة آفرینش نیک اهورامزدا. فروهر هر موجودی پیش از خلقت مادی آن ، در جها...