کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنجه باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آتشین پنجه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ جِ) (ص مر.) صنعتگر.
-
پنجه برتافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. تَ) (مص ل .) به زور غلبه کردن ، ستم کردن .
-
پنجه بوکس
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) [ فا - انگ . ] (اِ.) سلاح سرد به صورت حلقه های به هم پیوسته دارای برآمدگی های نوک تیز که در پنجه می کنند.
-
پنجه دزدیده
فرهنگ فارسی معین
( ~ دُ دِ) (اِمر.) نک بهیزک .
-
پنجه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) 1 - چنگ زدن . کسی را زخمی کردن . 2 - کنایه از: درافتادن با کسی ، جنگیدن .
-
پنجه طلایی
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) (ص مر.) کنایه از: مهارت و تبحر در حرفه های نوازندگی ، نقاشی ، پزشکی و مانند آن .
-
پنجه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل ) نبرد کردن ، درافتادن .
-
پنجه مریم
فرهنگ فارسی معین
( ~ء مَ یَ) (اِمر.) گیاهی است خوشبو با ساقه کوتاه و گل های سرخ رنگ ، گل نگونسار، گل سرنگون .
-
قوی پنجه
فرهنگ فارسی معین
(قَ. پَ جِ یا جَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که دارای زور بازوست .