کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چنگ
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) پنجه و مجموعة انگشتان انسان و دیگر جانوران .
-
اهنود
فرهنگ فارسی معین
(اَ هُ وَ) (اِ.) 1 - بخش اول از پنج بخش گات ها. 2 - روز اول از پنجة دزدیده .
-
بنجه
فرهنگ فارسی معین
(بُ جِ یا جَ) (اِ.) = پنجه . پنچه : پیشانی ، ناصیه .
-
پنج
فرهنگ فارسی معین
(پَ) 1 - عدد پس از چهار و پیش از شش . 2 - حواس خمسه . 3 - پنجه .
-
پنجول
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) ناخن دست انسان یا پنجة برخی از حیوانات مانند گربه ، پلنگ و مانند آن .
-
خمسه مستسرقه
فرهنگ فارسی معین
( ~ء مُ تَ رِ قِ) [ ع . ] (اِمر.) نک پنجه دزدیده .
-
قوش
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) از مرغ های شکاری دارای نوک خمیده و محکم و پنجه های قوی .
-
افشون
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) ابزاری چوبی با نوکی چهار یا پنج شاخه (مانند پنجة دست ) که به وسیلة آن غلة کوفته را به باد می دادند تا دانه را از کاه جدا سازد؛ انگشته ، هم گویند.
-
اندرگاه
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (اِمر.) پنج روزی که به آخر سال اضافه می کردند، خمسة مسترقه ، پنجه دزدیده .
-
پشت دستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (ص نسب .) (اِمر.) 1 - زدن به پشت دست کسی . 2 - دستکش بی پنجة زنان .
-
پنچه
فرهنگ فارسی معین
(پُ چِ) (اِ.) = پنجه . بنجه : 1 - پیشانی ، ناصیه . 2 - موهای جلوی سر، طره .
-
پندش
فرهنگ فارسی معین
(پُ دَ) (اِ.) = پند. پندک . پنجش : (اِ.) گلولة پنجة حلاجی کرده ؛ پنجک ، بند، بندک ، باغنده ، گلوج پنبه .
-
پنزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ زَ یا زِ) [ معر. ] (اِ.) = پنجه . پنجک . فنرج : رقص مخصوص و آن چنان است که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم برقصند؛ فنزج .
-
تار
فرهنگ فارسی معین
[ هن د . ] (اِ.) =تال : نام درختی است بلند و تناور در هندوستان با ساقه های بلند و برگ های درازی شبیه پنجة آدمی .
-
توغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) 1 - پرچم . 2 - عَلَم بزرگی که بر سر آن پنجه است و در ایام عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند.