کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پناه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پناه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] 1 - (اِ.) حفظ ، حمایت ، امان . 2 - پناهگاه ، جای استوار. 3 - (ص .) حامی ، نگاهدار.
-
واژههای مشابه
-
پناه جو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) آن که خواستار پناهندگی به یک کشور بیگانه است .
-
پناه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) جایی که برای حفظ جان و سلامتی به آن پناه برند، جای استوار، پناه جای .
-
جان پناه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - پناه جان ، محافظ جان . 2 - موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند؛ پناهگاه .
-
جستوجو در متن
-
التجاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پناه بردن ، پناه جستن . 2 - (اِ.) پناه .
-
استذراء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) به کسی پناه بردن ، در پناه کسی رفتن .
-
ملتجی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ملتجی ء ] (اِفا.) پناه جوینده ، پناه برنده .
-
آویزگان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) پناه ، مستمسک .
-
واگشت
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) پناه ، پناهگاه .
-
استعاذه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ ذِ) [ ع . استعاذة ] (مص ل .) پناه جُستن ، پناه بردن .
-
اندخسیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ دَ) (مص م .) 1 - پناه دادن ، پشتیبانی کردن . 2 - پناه گرفتن .
-
عیاذ
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پناه بردن . 2 - (اِ.) پناه ، پناهگاه .
-
زنهاری
فرهنگ فارسی معین
(زِ)(ص .) کسی که امان و پناه بخواهد.