کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاستیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلاستیک
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ انگ . ] (اِ.) نام عمومی اقسام فرآورده های پلیمری دارای منشأ آلی که در دمای معمولی پایدارند ولی به وسیلة حرارت یا فشار می توان آن ها را شکل داد و به صورت ورقه ، میله یا رشته درآورد.
-
جستوجو در متن
-
گلسازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) هنر یا فن ساختن گل از پارچه ، پلاستیک ، کاغذ یا مواد دیگر.
-
بیگودی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی وسیلة استوانه ای کوچک از جنس فلز یا پلاستیک جهت حالت دادن موها.
-
خاک انداز
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.) بیلچه ای دارای دستة کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با آن آشغال و غیره را به کمک جارو جمع کنند.
-
دیسکت
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] (اِ.) صفحه ای از جنس پلاستیک با پوششی مغناطیسی برای ذخیرة اطلاعات در کامپیوتر.
-
گونیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویة قائمه یا آزمودن آن .
-
پوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) (اِ.) 1 - پرده ، هر چیزی که چیزی را بپوشاند. 2 - ورق نسبتاً بزرگ و تا شده ای از جنس مقوا یا پلاستیک که نوشته ها و اسناد مربوط به یک موضوع را در آن نگه داری می کنند.
-
وایت برد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِمر.) اسبابی به صورت صفحه ای سفید(از جنس پلاستیک ،پشم شیشه و مانند آن ) که می توان روی آن با ماژیک مخصوص آن مطلبی را نوشت که به راحتی قابل پاک کردن می باشد.
-
لنز
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - عدسی . 2 - عدسی نازک و بسیار شفافی از جنس پلاستیک یا شیشه نشکن که برای اصلاح شکست نور مستقیماً روی کرة چشم گذاشته می شود.
-
لگو
فرهنگ فارسی معین
(لِ گُ) [ انگ ] (اِ.)اسباب بازی به صورت قطعه های کوچک چوب ، فلز و مخصوصاً پلاستیک در شکل ها و رنگ های مختلف و قابل جفت شدن با یکدیگر برای ساختن بازیچه های گوناگون مثل خانه ، صندلی و....
-
تابلو
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - صفحة نقاشی . 2 - تخته ای سیاه یا سبز در کلاس درس . 3 - صفحه ای از جنس فلز، پلاستیک ... که نام یا مشخصات محلی روی آن قید شده باشد. 4 - (عا.) بسیار متمایز و مشخص .
-
قفسه
فرهنگ فارسی معین
(قَ فَ س ) [ ازع . ] (اِ.) وسیله ای از چوب ، فلز یا پلاستیک ، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه . ؛ ~ ی سینه صندوقة سینه ، قفس سینه . ؛ ~ی فلزی گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد.