کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشیز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِ.) 1 - پول فلزی کم بها. 2 - خردترین سکة عهد ساسانیان ، بشیز. 3 - سکة قلب . 4 - فلس ماهی ، پولک .
-
جستوجو در متن
-
پاپاسی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پشیز، مبلغ ناچیز. ؛ یک ~نداشتن هیچ نداشتن .
-
پول سیاه
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمر.) پول خرد، پشیز، سکة مسی .
-
قاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = غاز: کمترین واحد پول ، پشیز.
-
پرپره
فرهنگ فارسی معین
(پَ پَ رِ یا رَ) (اِ.) سکة کوچک تنگ را گویند؛ پشیز، فلوس ، پولک . دینار.
-
فلس
فرهنگ فارسی معین
(فَ لْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پول سیاه ، پشیز. 2 - پولک های روی پوست ماهی .
-
پشیزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ زِ) (اِ.) = پشیز: 1 - پولک فلزی ریز که بر جامه یا هر چیز دیگر بدوزند. 2 - چیزی است از برنج و امثال آن که مابین دسته و تیغة کارد وصل کنند برای استواری . 3 - چرمی که در دامن خیمه دوزند و پایزه بدان استوار کنند. 4 - آن چه از آهن که برای زینت بر در ...