کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشم مالیده ونمد شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پشم ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .) بی اعتبار شدن .
-
پشم کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کِ دَ) (مص ل .) 1 - دور کردن . 2 - تفرقه انداختن .
-
پشم علی شاه
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) (اِ.) (عا.) به درویشان و درویش نماهای بی اطلاع و بی قدر اطلاق می شود.
-
ریش و پشم
فرهنگ فارسی معین
(شُ پَ) (اِمر.) موی معمولاً بلند و انبوه سر و صورت .
-
جستوجو در متن
-
اندوده
فرهنگ فارسی معین
(اَ دِ) (ص مف .) مالیده شده ، آغشته شده .
-
مماس
فرهنگ فارسی معین
(مُ سّ) [ ع . ] (اِمف .) به هم ساییده شده ، مالیده شده .
-
مدهون
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - روغن مالیده . 2 - چرم ، چرم رنگ شده .
-
مالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - تنبیه شده ، مالش داده شده . 2 - (عا.) تلف شده ، از بین رفته . 3 - مرتب شده .
-
آلوده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - مالیده به چیزی ، آغشته . 2 - آغشته شده ، کثیف .
-
بسوده
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ)(ص مف .)1 - دست زده .2 - مالیده . 3 - لمس کرده شده .
-
ممسوح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) مسح شده ، دست مالیده . 2 - (ص .) بسیار دروغگو.
-
دستمال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) 1 - با دست مالیده شده . 2 - مجازاً مغلوب . ؛~ ابریشمی یا یزدی برداشتن کنایه از: شروع به چاپلوسی و تملق کردن .