کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پشت نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (حامص .) نوشتن در پشت سند برای انتقال آن به دیگری .
-
تیره پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (اِمر.) ستون فقرات ، 33 مهره که از زیر گردن تا کمر قرار دارد.
-
سنگ پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (اِمر.) لاک پشت .
-
هم پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (ص .) متحد، پشتیبان .
-
کاسه پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (اِ.) 1 - لاک پشت ، سنگ پشت . 2 - کنایه از: آسمان ، فلک .
-
لاک پشت
فرهنگ فارسی معین
(کْ پُ) (اِ.) سنگ پشت ، جانوری از ردة خزندگان که سردستة خاصی به نام خود وی (لاک پشت ) در این رده می باشد. صفت مشخص این خزنده وجود و نمو بسیار غلاف یا لاک است که برای حفاظت اعضا به کار می رود و دارای بخش پشتی و شکمی است و برحسب محیط زیستی به چهار دسته...
-
آش پشت پا
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ پُ تِ) (اِمر.) آشی که پس از رفتن عزیزی به مسافرت درست می کنند و به فقرا می دهند.
-
پشت پا زدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ. زَ دَ) (مص م .) 1 - به پشت پای کسی زدن تا بر زمین افتد. 2 - ترک کردن ، رها کردن .
-
پشت گوش انداختن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ. اَ تَ) (مص م .) (عا.) در انجام دادن کاری سستی و اهمال کردن .
-
پشت میز نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ نِ) (ص .) کنایه از: کسی که دارای شغل دفتری است .
-
پشت کار داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) همت داشتن .
-
فرا پشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ. کَ دَ) (مص م .) بر دوش انداختن جامه و مانند آن .
-
جستوجو در متن
-
دستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ معر. ] (ص نسب .) = دستیج : 1 - منسوب به دست ، مربوط به دست . 2 - ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد. 3 - دستینه ، دست برنجن . دستی و پشت دستی : در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند و مراد آن است که پیش تو پشت دست ...
-
پس گردنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ دَ) (اِمر.) زدن با کف دست به پشت گردن کسی .
-
تاپ تاپ
فرهنگ فارسی معین
(اِصت . اِمر.) صدای زدن کف دست به متکا یا بالشت یا بر پشت کسی و مانند آن .