کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسند
فرهنگ فارسی معین
(پَ سَ) [ په . ] 1 - (اِمص .) گزینش ، انتخاب . 2 - (ص مف .) پسندیده ، مقبول . 3 - نیک ، خوب . 4 - دلخواه .
-
واژههای مشابه
-
شاه پسند
فرهنگ فارسی معین
(پَ سَ) (اِمر.) گیاهی است زیبا که سردستة تیره شاه پسندها است و جزو ردة دولپه ای های پیوسته گلبرگ است . ساقة این گیاه چارگوش و زاویه دار و برگ هایش بیضوی دراز با دندانه های عمیق است . گل هایش به رنگ های سفید و قرمز و بنفش و زرد و آبی و غیره دیده شده ا...
-
مردم پسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ) (ص .) موردپسند و توجه تودة مردم عادی و نه برگزیدگان جامعه ، عوام پسند.
-
مشکل پسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ) [ ع - فا. ] (ص .) کسی که به سختی انتخاب می کند و می پسندد.
-
جستوجو در متن
-
بیات ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تُ) (اِمر.) آوازی است بسیار یکنواخت و عامه پسند.
-
دژپسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ)(ص فا.) بدپسند، دشوار - پسند.
-
قبول افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مورد پسند واقع شدن .
-
گزیدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص م .) 1 - پسند کردن ، انتخاب کردن . 2 - جدا کردن .
-
مرتجع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بازگشت کننده . 2 - کهنه پسند.
-
ملودرام
فرهنگ فارسی معین
(مِ لُ دِ) [ فر. ] (اِ.) درام عامه پسند موزیکال با ویژگی های نمایشی و حرکت های بدنی که موضوع آن معم ولاً غیرواقعی و اغراق آمیز است .
-
تیمر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) گیاهی از تیرة شاه پسند که به صورت درخت یا درختچه می باشد. اصل آن از هندوستان است و در نواحی جنوبی ایران نیز یافت می شود. برگش بیضوی کامل و پوست آن در تداوی به عنوان مدر مستعمل است .