کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزشکی 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روان پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (حامص . اِ.) شاخه ای از پزشکی که به شناسایی و درمان بیماری های روانی می پردازد.
-
جستوجو در متن
-
انترن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دانش آموز شبانه - روزی . 2 - کارآموز پزشکی در بیمارستان .
-
خوش خیم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - خوش خلق ، نیک نهاد. 2 - در اصطلاح پزشکی : بی خطر.
-
طب
فرهنگ فارسی معین
(طِ بّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) درمان کردن . 2 - (اِ.) معالجه . 3 - پزشکی .
-
دانشکده
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دِ) (اِمر.) 1 - محل دانش . 2 - هر یک از شعب دانشگاه ، دانشکدة ادبیات ، دانشکدة پزشکی .
-
کارورز
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) 1 - آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن . 2 - دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن .
-
اورژانس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - فوریت ، ضروری ، لازم . 2 - بخشی از بیمارستان که به مداوای بیماران یا مجروحانی می پردازد که نیاز فوری به مراقبت های پزشکی دارند.
-
انضاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پختن گوشت و جز آن را. 2 - رسانیدن میوه را. 3 - (مص ل .) در پزشکی صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع .
-
حمله
فرهنگ فارسی معین
(حَ لِ یا لَ) [ ع . حملة ] 1 - (مص ل .) آهنگ جنگ کردن ، هجوم بردن ، 2 - (اِ.) هجوم ، یورش . 3 - غش (پزشکی ). 4 - دفعه .
-
الکل
فرهنگ فارسی معین
(اَ کُ) [ فر. ع . الکحل ] (اِ.) 1 - جسمی است آلی ، فرّار و دارای مزة تند که در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. 2 - مشروب سکرآور مانند: شراب ، ویسکی و عرق .
-
نرولوژی
فرهنگ فارسی معین
(نِ رُ لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مطالعة ساختار و کارکرد و بیماری های دستگاه عصبی و روش های درمان آن بیماری ها، عصب پزشکی . (فره ). 2 - مطالعة ساختار و کارکرد دستگاه عصبی ، عصب شناسی . (فره ).
-
کلینیک
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] 1 - (اِ.) ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی - درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه . (فره ). 2 - (ص .) بالینی .
-
بریج
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - نوعی بازی ورق که چهار بازیکن دارد و دو به دو با هم بازی می کنند. 2 - در علم پزشکی نام دندان مصنوعی ای است که روی دو دندان طبیعی اطرافش تکیه داده می شود.
-
چرخ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - به وسیلة دستگاه مخصوص عصارة چیزی را گرفتن . 2 - با دستگاه مخصوصی چاقو و مانند آن را تیز کردن . 3 - به وسیلة دستگاهی گوشت را ریزریز کردن . 4 - در پزشکی با دستگاه خاصی دندان را تراشیدن .