کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پزشک
فرهنگ فارسی معین
(پِ زِ) [ په . ] (ص . اِ.)کسی که حرفه اش معالجه امراض است ، طبیب .
-
واژههای مشابه
-
دندان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِمر.)کسی که دندان رامعالجه کند، طبیب دندان .
-
روان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِ.) پزشکی که در رشتة روان پزشکی تخصص گرفته است .
-
جستوجو در متن
-
دندان پزشکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل دندان پزشک ، طبابت دندان . 2 - (اِمر.) مطّب دندان پزشک .
-
پچشک
فرهنگ فارسی معین
(پِ چِ) ( اِ.) طبیب ، پزشک .
-
طبیب
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) پزشک ، حکیم .
-
بجشک
فرهنگ فارسی معین
(بِ جِ شْ) (اِ) پزشک ، طبیب .
-
پرهیزانه
فرهنگ فارسی معین
(پَ نِ) (اِمر.) غذایی که پزشک برای بیمار روا می دارد.
-
حکیم باشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (ص مر.) پزشک ، رییس پزشکان .
-
دامپزشک
فرهنگ فارسی معین
(پِ زِ) (اِمر.) پزشک مخصوص جانوران .
-
نسخه پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - از روی نسخة پزشک دارو یا داروها را آماده کردن . 2 - دارو یا داروهای نسخة پزشک را از داروخانه گرفتن .
-
پزشکیار
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِمر.) کسی که در بیمارستان ها و یا مطب دستورهای پزشک را برای معالجه و بهبود مریض اجرا می کند.
-
پیله ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ)(اِمر.)1 - دست فروش ، دوره گر د. 2 - عطار، پزشک .