کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پر زاد و رودی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پر بودن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. دَ) (ص .) 1 - ارزشمند بودن . 2 - (عا.) عالم ، بامعلومات .
-
پر دادن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. دَ) (مص ل .) 1 - به کسی قوتِ قلب دادن . 2 - به کسی موقعیت رشد دادن .
-
پر شدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - لبریز شدن . 2 - فراوان شدن .
-
پر کردن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. کَ دَ)(مص م .)1 - انباشتن ، لبریز کر دن . 2 - بسیار انجام دادن . 3 - (عا.) تحریک کردن .
-
دل پر
فرهنگ فارسی معین
(دِ پُ) (ص مر.) 1 - بسیار غمگین ، اندوهگین . 2 - خشمگین ، غضبناک .
-
نیل پر
فرهنگ فارسی معین
(لُ پَ) (اِ.) نک . نیلوفر.
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (مص مر.) 1 - پریدن کلاغ . 2 - فرش کردن کف اتاق یا حیاط به طور لوزی به شکلی که گوشه های نظامی ها به هم متصل شود. ؛ تنگ ~ وقت غروب .
-
تنگ کلاغ پر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ. پَ) (ق مر.) (عا.) آخر شب ، نزدیکی های صبح .
-
لب پر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ. زَ دَ) (مص ل .) سر ریز شدن .
-
جستوجو در متن
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص مف .) مخفف زاده ، زاییده شده : آدمی زاد، پری زاد. 2 - (اِ.) سن و سال ، عمر.
-
زاد و رود
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر . ) فرزندان ، نسل .
-
زاد و بود
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) همة سرمایه .
-
زاد و ولد
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ وَ لَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فرزند، نسل .
-
زواده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) [ ع . ] (اِ.) زاد و توشة سفر.