کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرچین
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص مر.)پرپیچ و تاب ، پرشکن .
-
پرچین
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) دیواری که از آمیختن گِل و شاخه های درخت و بوته ، گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند.
-
جستوجو در متن
-
پرماز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص مر.) پرچین ، پرشکن ، ترنجیده .
-
خاربست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) پرچین ، پرچینی ساخته شده از خار و خاشاک .
-
فلغند
فرهنگ فارسی معین
(فَ لْ غَ) (اِ.) پرچین ، خاربست .
-
ترنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(تُ رُ یا تَ رَ دَ) (مص ل .) 1 - سخت درهم کشیده شدن . 2 - پُرچین و شکن شدن .
-
جندره
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ رِ) (اِ. ص .) 1 - ناتراشیده ، هر چیز پرچین و چروک . 2 - چوبی که با آن رخت و فرش را مالند.
-
شلیته
فرهنگ فارسی معین
(شَ تِ) (اِ.) = شلیطه : نوعی دامن کوتاه و گشاده و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند.
-
چپر
فرهنگ فارسی معین
(چَ پَ) (اِ.) 1 - دیواری ساخته شده از چوب و علف و شاخه های درخت ، پرچین . 2 - گروهی از مردم یا جانوران که دایره وار گرد هم آمده و حلقه زده باشند.