کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - پروراندن . 2 - در عسل یا شکر و مانند آن پختن . 3 - آموختن ، تعلیم دادن .
-
جستوجو در متن
-
پروریدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دَ) (مص م .) 1 - پروردن . 2 - تغذیه . 3 - حمایت کردن .
-
اصطناع
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ) [ ع . ] (مص م .)1 - نیکویی کردن ، پروردن . 2 - برگزیدن . 3 - مقرب ساختن .
-
برآوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص م .) 1 - بلند کردن ، بالا بردن . 2 - اجابت کردن ، انجام دادن . 3 - پروردن .
-
تربیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ) [ ع . تربیة ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا.
-
ترشیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - اندک اندک شیر دادن مادر به بچه تا نیروی مکیدن بگیرد. 3 - لیسیدن ماده آهو چرک نوزاد خود را.