کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) 1 - پرش ، پریدن . 2 - تخته های باریکی که روی سقف کنار هم می چینند و حصیر یا پوشال را روی آن می اندازند.
-
جستوجو در متن
-
بس پاره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ)(ص .) بسیار پرواز، تند پرواز.
-
طیران
فرهنگ فارسی معین
(طَ یَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرواز کردن . 2 - (اِمص .) پرواز.
-
پار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = پر(یدن ): پرواز، پرش .
-
بال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) اندام پرواز در پرندگان ، حشرات و خفاش .
-
پریده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (ص مف .) 1 - پرواز کرده . 2 - بخار شده . 3 - نابود شده .
-
پر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.) 1 - پریدن ، پریدن با اسب . 2 - پرواز.
-
پراندن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) 1 - پرواز دادن . 2 - پرتاب کردن ، افکندن .
-
پرواس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - پرواز. 2 - فراغ ، نجات ، خلاص .
-
عیافت
فرهنگ فارسی معین
(عِ فَ) [ ع . عیافة ] (مص ل .) فال گرفتن از روی پرواز پرنده .
-
کایت
فرهنگ فارسی معین
(یْ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای برای پرواز انفرادی به وسیلة بادبان یا بال هایی بسیار بزرگ .
-
اردک
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی ، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن ، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.
-
پریدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) 1 - پرواز کردن . 2 - برجستن و سوار شدن . 3 - جهیدن . 4 - تبخیر شدن .
-
پرواسیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) 1 - پرواز کردن . 2 - ساختن و پرداختن ، فراغ یافتن . 3 - لمس کردن ، دست مالیدن .