کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرند
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ) [ په . ] (اِ.) 1 - حریر ساده ، ابریشم بی نقش . 2 - شمشیر، شمشیر جوهردار.
-
جستوجو در متن
-
پرندین
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ دِ) [ پرند + ین ، پس . نسبت = پرندینه ] (ص نسب .) آن چه از پرند درست کنند، هر چه از حریر سازند، پرندینه .
-
هاداران پاداران
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) (عا.) چرند و پرند، چرت و پرت .
-
پرت و پلا
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ پَ) (ص مر.) 1 - پراکنده ، پخش و پلا. 2 - بیهوده ، چرند و پرند.
-
فرند
فرهنگ فارسی معین
(فَ رِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - پرند. 2 - جوهر تیغ و شمشیر. 3 - نوعی پارچة ابریشمی موج دار.
-
چهارشنبه سوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. شَ بِ) (اِمر.) غروب آخرین سه شنبه سال که در آن شب معمولاً هفت بوته آتش درست می کنند و به ترتیب از روی آن می پرند و می گویند: سرخی تو از من زردی من از تو.