کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداخت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرداخت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .) جلا دادن ، برق انداختن .
-
واژههای مشابه
-
پیش پرداخت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) پولی که پیش از موعد مقرر به کارگران و حقوق بگیران پرداخت شود، مساعده .
-
جستوجو در متن
-
هاشور
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) پرداخت کردن .
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
دباغت
فرهنگ فارسی معین
(دَبّ غَ) [ ع . ] (مص م .) پرداخت کردن پوست حیوانات .
-
خراج برگرفتن
فرهنگ فارسی معین
(خَ. بَ. گِ رِ تَ) (مص م .) از پرداخت مالیات معاف کردن .
-
رتوش
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (اِ.) دستکاری عکس و فیلم برای زیباتر کردن آن ، پرداخت (فره ).
-
پولیش
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - گرد مایع که برای پرداخت کردن یا حفاظت سطح ، روی آن می مالند. 2 - ماده ای حاوی عوامل شیمیایی یا ساینده جهت برق انداختن سطوح مختلف ، پرداخت (فره ).
-
نکول
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برگردیدن و روگرداندن از چیزی . 2 - ترسیدن و روبرگرداندن از دشمن . 3 - خودداری کردن از پرداخت وجه حواله ، برات و مانند آن .
-
نقد
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن خوب و سره از بد و ناسره . ؛ ~ ادبی تشخیص معایب و محاسن اثری ادبی . 2 - پرداخت بهای کالا در همان هنگام خرید. مق نسیه . 3 - (اِ.) سکة فلزی ، پول رایج .