کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) (عا.) 1 - بی معنی ، مزخرف . 2 - منحرف .
-
پرت
فرهنگ فارسی معین
(پِ.) (اِ.) (عا.) اسباب خرده و ریزة متفرقه .
-
واژههای مشابه
-
پرت کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - دور انداختن . 2 - فکر کسی را منحرف کردن .
-
پرت و پلا
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ پَ) (ص مر.) 1 - پراکنده ، پخش و پلا. 2 - بیهوده ، چرند و پرند.
-
پرت و پلا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) پراکنده شدن ، متفرق شدن .
-
پرت و پلا گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص ل .) سخن بیهوده گفتن .
-
جستوجو در متن
-
پرتگاه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) جای بلندی که احتمال پرت شدن از آن وجود دارد.
-
دیولاخ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای دیو. 2 - جای دور و پَرت .
-
هاداران پاداران
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) (عا.) چرند و پرند، چرت و پرت .
-
هول
فرهنگ فارسی معین
دادن ( ~. دَ) (اِ.) (عا.) کسی را ناگهان به جلو پرت کردن .
-
پخش و پلا
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ پَ) (ص مر.) 1 - تار و مار، پراکنده . 2 - پرت و پلا.
-
پرتاب
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) 1 - انداختن ، پرت کردن . 2 - پرش . 3 - پرتو.
-
خرت
فرهنگ فارسی معین
و پرت (خِ تُ پِ) (اِمر.) (عا.) خرده ریز.