کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تفاریق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تفریق ؛ پراکنده ها، چیزهای پراکنده ، اندک اندک .
-
کیچ کیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) پراکنده ، پریشان .
-
مفروق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پراکنده ، جدا کرده .
-
تقسم
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ سُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پراکنده گشتن . 2 - (مص م .) پراکنده کردن .
-
تقسه
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ سُّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پراکنده کردن . 2 - (مص ل .) پراکنده گشتن .
-
متشعب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ شَ عِّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) پراکنده شونده . 2 - (ص .) پراکنده ، شاخ شاخ .
-
متقسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ قَ سِّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) پراکنده شونده . 2 - (ص .) پراکنده .
-
تار و مار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = تال و مال : پراکنده ، از هم پاشیده .
-
ولو
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (ص .) (عا.) ریخته و پاشیده ، پراکنده .
-
مبثوت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پراکنده ، گسترده .
-
پرت و پلا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) پراکنده شدن ، متفرق شدن .
-
توزع
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) پراکنده شدن .
-
توزیع
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) پراکنده ساختن ، تقسیم کردن .
-
تناد
فرهنگ فارسی معین
(تَ دّ) [ ع . ] (مص ل .) از یکدیگر رمیدن ، پراکنده شدن .
-
تفرق
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) پراکنده شدن ، جدا شدن .