کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زرافشانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) زر پراکندن .
-
تشتیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) پراکندن .
-
تبذیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) پراکندن ، زیاد خرج کردن .
-
تضوع
فرهنگ فارسی معین
(تَ ضَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) دمیدن ، بوی پراکندن .
-
تفرقه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ قِ) [ ع . تفرقة ] (مص م .) پراکندن ، جدایی انداختن .
-
هو انداختن
فرهنگ فارسی معین
(هُ. اَ تَ) (مص ل .) (عا.) چو انداختن ، شایعه پراکندن .
-
ارجاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) خبرهای دروغ پراکندن ، هو انداختن ، سخنان واهی و دروغ گفتن ، با خبرهای دروغ فتنه برپا کردن ، خبر بد گفتن .
-
اشارت
فرهنگ فارسی معین
(اِ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) با دست چیزی را نشان دادن . 2 - با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن . 3 - (اِ.) دستور، فرمان . 4 - رمز، ایماء. 5 - (اِمص .) تقریر، بیان . اشاعت (اِ عَ) [ ع . اشاعة ] (مص م .) 1 - شایع کردن ، پراکندن . 2 - فاش نمود...