کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرآب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خصیب
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (ص .) پرآب ، فراوان .
-
قلزم
فرهنگ فارسی معین
(قُ زُ) [ ع . ] (اِ.) رود بزرگ ، دریای پرآب .
-
آبکی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - مایع ، روان . 2 - کنایه از: بی دوام و نامطمئن . 3 - پرآب .
-
پر
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] (ص .) 1 - سرشار، انباشته . 2 - تمام ، کامل (ماه ). 3 - پیشوندی است که بر سر اسم یافعل می آید و صفت می سازد. مانند پُرآب ، پُرکار.
-
کاکتوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی بومی آمریکا دارای ساقه های کلفت پرآب و برگ های به خار تبدیل شده (در بیشتر انواع ) دارای گل های درشت و زیبا و میوه های رنگین شبیه انجیر.
-
آبدار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - آبدار باشی ، ساقی . 2 - گیاه و میوة پرآب . 3 - تیز، برُنده . 4 - فصیح و روان . 5 - سخت ، محکم ، غلیظ . صفتی برای دشنام ، سیلی .