کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
متشافع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) جفت پذیرنده .
-
پذرفتکار
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (ص فا.) 1 - پذیرنده . 2 - معترف .
-
متعظ
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَّ عِ) [ ع . ] (اِفا.) پند پذیرنده ، کسی که پند و موعظه را بپذیرد.
-
پذیرا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص فا.) 1 - پذیرنده . 2 - فرمانبردار. 3 - روان شونده . 4 - پیشواز کننده .
-
تواب
فرهنگ فارسی معین
(تَ وّ) [ ع . ] (ص .) 1 - توبه پذیرنده . 2 - از صفات خداوند. 3 - توبه کننده .
-
قابله
فرهنگ فارسی معین
(بِ لَ یا لِ) [ ع . قابلة ] (اِفا.) 1 - پذیرنده . 2 - زن شایسته . 3 - ماما.
-
متکیف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرندة کیفیتی . 2 - در فارسی کیف برنده ، نشأه برنده ؛ ج . متکیفین .
-
قابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرنده ، قبول کننده . 2 - لایق ، سزاوار. 3 - باتجربه ، کارآزموده . 4 - بسیار، زیاد. 5 - آتیه ، آینده . مق ماضی . 6 - ضامن . 7 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته ، درخور، مناسب »: قابل اعتماد، قابل اعتنا. 8 - ...