کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پذیرفتن
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .)برداشتن ، قبول کردن . 2 - به عهده گرفتن . 3 - استجابت . 4 - اقرار کردن .
-
جستوجو در متن
-
پذرفتن
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ تَ) (مص م .) پذیرفتن .
-
استجابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ بَ) [ ع . ] (مص م .) پاسخ گفتن ، پذیرفتن .
-
اختیار آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م ) برگزیدن ، پذیرفتن .
-
انقسام
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . ] (مص ل .) بخش شدن ، بخش پذیرفتن .
-
انتصاح
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) اندرز گرفتن ، نصیحت پذیرفتن .
-
باور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] ( اِ.) 1 - پذیرفتن سخن . 2 - یقین ، اعتقاد.
-
تأثر
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ ثُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - اندوهگین شدن . 2 - اثر پذیرفتن .
-
تبنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ نّ) [ ع . ] (مص ل .) به فرزندی پذیرفتن ، پسرخواندگی .
-
تشکل
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ کُّ) [ ع . ] (مص ل .) صورت پذیرفتن ، شکل گرفتن .
-
تن در دادن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. دَ. دَ) [ ع . ] (مص ل .) پذیرفتن ، به امری یا کاری رضایت دادن .
-
تقبل
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ بُّ) [ ع . ] (مص م .) پذیرفتن ، به عهده گرفتن .
-
عذر نهادن
فرهنگ فارسی معین
(عُ. نَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) عذر پذیرفتن .
-
منظور کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) در نظر گرفتن ، پذیرفتن .