کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پختن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) کنایه از: آماده کردن ،مهیا ساختن . 2 - (مص ل .) با - تجربه و کارآزموده گشتن .
-
واژههای مشابه
-
دیگ پختن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) (مص ل .) کنایه از: دربارة کسی فکر یا تصمیمی داشتن .
-
سودا پختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیال باطل کردن .
-
نان پختن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) (مص م .) 1 - نان ساختن . 2 - توطئه کردن .
-
جستوجو در متن
-
پزاندن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) نک پزانیدن ، پختن .
-
پخت کردن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. کَ دَ) (مص م .) پختن .
-
تنور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) محل پختن نان در خانه یا نانوایی .
-
برشتن
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - بریان کردن . 2 - پختن .
-
طبخ
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پختن . 2 - (اِ.) غذای پخته شده .
-
کوره پزخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ پَ. نِ) (اِمر.) جایی که در آن کوره هایی برای پختن فرآورده هایی مانند: آجر، گچ ، کاشی و غیره ساخته اند.
-
پخت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) ( اِ.) 1 - عمل یا فرایند پختن . 2 - هر یک از نوبت های پختن محصولی به ویژه آن چه در تنور یا کوره پخته می شود. 3 - لگد مطلقاً، خواه اسب بر کسی زند و خواه آدم و حیوانات دیگر.
-
پروردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - پروراندن . 2 - در عسل یا شکر و مانند آن پختن . 3 - آموختن ، تعلیم دادن .
-
پرورده
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دِ) (ص مف .) 1 - پرورش یافته . 2 - چیزی را در عسل یا شکر یا مانند آن پختن .