کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایین
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب . ق .) 1 - زیر. 2 - دامنه .
-
واژههای مشابه
-
پایین آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - به زیر آمدن . 2 - فروریختن سقف . 3 - ارزان شدن ، کاهش قیمت .
-
جستوجو در متن
-
تحت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (ق .) زیر، پایین .
-
ته
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) پایین ، زیر، قعر.
-
دون
فرهنگ فارسی معین
(ق .) پایین ، فرود.
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پایین ، سرازیری .
-
مادون
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ق .) فروتر، پایین تر.
-
فرو
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (ص ) 1 - پایین . 2 - به سوی پایین . 3 - به سوی درون یا ژرفا. 4 - دارای وضع یا حالت زیردست .
-
فرو نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ دَ) (مص مر.) 1 - پایین نهادن . 2 - پایین آوردن . 3 - برکنار کردن . 4 - جای دادن ، قرار دادن . 5 - اختصاص دادن .
-
ماچان
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) جای پست ، پایین مجلس
-
ابر
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ په . ] (اِ.) بالا، مق پایین .
-
سرازیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص مر.) رو به پایین ، سراشیب .
-
فروتر
فرهنگ فارسی معین
(فُ تَ) (ص تف .) پایین تر. مق بالاتر.