کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پشت پایی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص نسب .) هیز، مخنّث .
-
جستوجو در متن
-
کنجل
فرهنگ فارسی معین
(کُ جُ) (اِ.) 1 - هر چیز پیچیده و درهم کشیده . 2 - دست و پایی که انگشتان آن درهم کشیده شده و کج و کوله باشد.
-
اسکوتر
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) روروک ، چرخ پایی ، وسیلة بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دستة بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند.
-
روفرشی
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص نسب .) 1 - پارچه ای که روی فرش می گسترند تا از تابش آفتاب در امان باشد. 2 - دم پایی یا کفش راحتی که در خانه به پا کنند.
-
ترمز
فرهنگ فارسی معین
(تُ مُ) (روس .) (اِ.) وسیله ای در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین کند و یا متوقف می شود. ؛ ~دستی ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیلة دستگیره ای آن را می کشند.