کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) ریختن ، پراکنده کردن . 2 - (مص ل .) متلاشی شدن .
-
جستوجو در متن
-
بشنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ شَ دَ) (مص م .) پاشیدن ، ریختن .
-
پشولیدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ دَ) (مص م .) بر هم زدن ، پاشیدن .
-
شپوختن
فرهنگ فارسی معین
(ش تَ) (مص م .)پاشیدن ، افشاندن .
-
پاش
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِمص .) پاشیدن ، برافشاندن . 2 - امر از «پاشیدن ». 3 - در کلمات مرکب ، مانند: نمک پاش ، آب پاش ، مخفف پاشنده است . 4 - پریشان ، افشان .
-
آش و لاش شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ شُ دَ) (مص ل .) 1 - از هم پاشیدن . 2 - عفونی شدن زخم .
-
افشاندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) 1 - ریختن و پاشیدن . 2 - کنایه از: خرج کردن .
-
بذرافشانی
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) [ ع - فا. ] (حامص .) تخم - افشانی ، پاشیدن بذر.
-
پشنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) ترشح ، با دست آب پاشیدن .
-
پاچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) (عا.) 1 - پاشیدن . 2 - ریختن .
-
اشپیختن
فرهنگ فارسی معین
(اِ تَ) (مص م .) 1 - پاشیدن ، ریختن و پراکنده کردن . 2 - ترشح کردن . اشبیختن و اشپوختن و اشبوختن هم گویند.
-
اضمحلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نیست شدن . 2 - از هم پاشیدن . 3 - (اِمص .) نابودی .
-
انحلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ حِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) حل شدن ، گشوده شدن . 2 - از هم پاشیدن . 3 - (اِمص .) ضعف ، سستی . 4 - تعطیل .
-
پشنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ شَ دَ)(مص م .) = بشنجیدن : آب و امثال آن پاشیدن ، گل نم زدن ، پشنگ زدن .