کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پادشاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پادشاهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] 1 - (حامص .) سلطنت ، ملکت . 2 - ( اِ.) مملکت ، قلمرو. 3 - مدت سلطنت . 4 - تسلط ، چیرگی .
-
جستوجو در متن
-
جرد
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) تخت پادشاهی .
-
جهانبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) سلطنت ، پادشاهی .
-
کاویان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) پادشاهی ، سلطنتی .
-
کلاهداری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(حامص .)پادشاهی ، سلطنت .
-
افرنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی .
-
کیی
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) (حامص .) پادشاهی ، شاهی .
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی ، سریر.
-
سریر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) تخت ، تخت پادشاهی ، اریکه .
-
سلطنت
فرهنگ فارسی معین
(سَ طَ نَ) [ ع . سلطنة ] 1 - (مص ل .) پادشاهی کردن . 2 - (اِمص .) پادشاهی ، حکومت . 3 - تجاوز، غلبه . 4 - دراز زبانی .
-
خداوندی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - مالکیت ، صاحب بودن . 2 - پادشاهی . 3 - الوهیت .
-
سالاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - مهتری ، ریاست ، پادشاهی . 2 - پیری ، سالخوردگی .
-
ملک
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پادشاهی . 2 - بزرگی ، عظمت .
-
ی
فرهنگ فارسی معین
(پس .) به آخر کلمه درآید و نشانة نکره بودن باشد: پادشاهی ، مردی ، گلی .