کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (حر.) حرف ندا به معنای «ای » ، «ایا».
-
یا
فرهنگ فارسی معین
(حر رب .) به معنای ذیل آید: الف - ح رف ربط و عطف که معنای تردید یا اختیار را می رساند. ب - حرف شرط با فعل منفی آید و برای مفهوم مثبت آن فعل معنی ادات شرط دهد.
-
یا کریم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی کبوتر که آوازش مانند تلفظ «یا کریم » است .
-
جرس زدن یا جنباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اظهار وجود کردن .
-
طیفور (طَ یا طِ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - مرغی است خرد. 2 - پرنده (مطلق ).
-
ذی علاقه (عَ قَ یا قِ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ذی علاقة ] (ص مر.) صاحب علاقه ، دلبسته .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) باد کردن ، ورم کردن .
-
آماق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گوشه چشم .
-
آمال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امل ؛ امیدها، آرزوها.
-
آمانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امنیّت ؛ آرزوها.
-
آماهانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) نک آماسانیدن .
-
آماهیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) نک آماسانیدن .