کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وِنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) (عا.) صدای گریة بچه .
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) 1 - تهی ، خالی . 2 - تهی دست ، درویش .
-
ونگ ونگ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) آهسته و جویده جویده ، با صدایی پست شبیه به گریه و ناله حرف زدن .
-
ونگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - بانگ زدن ، آواز دادن . 2 - داد و فریاد کردن (کودک مخصوصاً). 3 - گریستن توأم با داد و فریاد.
-
واژههای همآوا
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) (عا.) صدای گریة بچه .
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) 1 - تهی ، خالی . 2 - تهی دست ، درویش .