کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وِل، ولو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ول
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (ص .) (عا.) بی بند و بار، بی کار.
-
ول دادن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. دَ) (مص م .) 1 - رها کردن ، آزاد کردن . 2 - آزاد کردن کسی از زندان .
-
ول شدن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - رها شدن . 2 - افتادن چیزی از دست . 3 - سقوط کس یا چیزی .
-
ول چر
فرهنگ فارسی معین
(وِ چَ) (ص فا.) (عا.) = ول چرنده : شخص بی باعث و بانی و افسار سرخود.
-
ول خرج
فرهنگ فارسی معین
(وِ. خَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) (عا.) آن که پول خود را بیهوده خرج کند، مسرف .
-
شل و ول
فرهنگ فارسی معین
(شُ لُ وِ) (ص مر.) (عا.) 1 - سست و وارفته . 2 - آشفته ، پریشان .