کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَحْدَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نسیج وحده
فرهنگ فارسی معین
(نَ س وَ دَ) [ ع . ] (ص مر.) یکتا، بی همتا، بی مانند.
-
واژههای همآوا
-
وهده
فرهنگ فارسی معین
(وَ دِ) [ ع . وهدة ] (اِ.) زمین پست و هموار. ج . وهاد.
-
جستوجو در متن
-
لاادری
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع . ] (جملة فعلی : صیغة متکلم وحده ). نمی دانم .
-
لاابالی
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ ع . ] (ص مر.) در فارسی به معنای سهل انگار، بی قید. در عربی متکلم وحده از فعل مضارع (باک ندارم ).
-
اشهد
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] فعل متکلم وحده از شهادت به معنی : گواهی می دهم . ؛~ گفتن به زبان راندن شهادتین : اَشْهَدُ اَنَُ لا' اِل'هَ اِلاَ الله. ؛~ کسی را گفتن مرگ آن کس را حتمی دانستن .
-
وحدت
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . وحدة ] 1 - (مص ل .) یکی بودن ، یگانه بودن . مق کثرت . 2 - (اِمص .) یگانگی ، یکی بودن . ؛ ~ ملی اشتراک همة افراد یک ملت در آمال و مقاصد چنان که به منزلة مجموعة واحدی به شمار آید. ؛ ~وجود عقیده ای است مبتنی بر این که جهان وجود از جماد...