کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وهم
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پندار، گمان . 2 - (مص ل .) تصوّر چیزی را کردن بدون قصد و اراده ، به دل گذشتن .
-
واژههای همآوا
-
وحم
فرهنگ فارسی معین
(وَ حِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ویار و اشتهای شدید زنان باردار به نوعی خوراکی یا مواد دیگر. 2 - خواهان جماع شدن .
-
جستوجو در متن
-
موهوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) گمان شده ، وهم شده .
-
توهیم
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) به وهم انداختن .
-
موهم
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) به وهم افکننده ، به شک اندازنده .
-
هپروت
فرهنگ فارسی معین
(هَ پَ) (اِ.) (عا.) عالم وهم و خیال .
-
اوهام
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وهم ؛ گمان ها، خیالات ، پندارها.
-
خیال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - گمان ، وهم . 2 - آنچه که در خواب دیده شود. 3 - یکی از حدود اسماعیلیان .
-
صورت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به وهم انداختن ، به گمان انداختن .
-
گمان
فرهنگ فارسی معین
(گُ یا گَ) (اِ.) 1 - ظن ، وهم . 2 - رأی ، اندیشه .
-
حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
(حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - بردن چیزی از جایی به جای دیگر. 2 - تصور کردن ، در وهم افتادن .
-
فانتزی
فرهنگ فارسی معین
(نْ تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - خیال ، وهم . 2 - ذوق ، تفنن . 3 - تجملی ، زیبا.
-
انگاره
فرهنگ فارسی معین
( اِ رِ) (اِ.) 1 - پندار، وهم ، گمان . 2 - داستان ، سرگذشت . 3 - اندازه ، مقیاس . 4 - حساب ، دفتر حساب . 5 - طرح یا نقاشی نیمه - کاره .