کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقوع
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فرود آمدن ، قرار گرفتن . 2 - (اِمص .) بروز، ظهور.
-
جستوجو در متن
-
احتمالات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) شاخه ای از علم ریاضی که در آن احتمال وقوع پیشامدهای تصادفی بررسی می شود.
-
هستن
فرهنگ فارسی معین
(هَ تَ) (مص ل .) 1 - وجود داشتن ، موجود بودن . 2 - وقوع داشتن ، حاصل بودن .
-
آبستن
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَ) (ص .) = آبستان : 1 - حامله ، باردار. 2 - پنهان ، پوشیده . ؛~شب ~ است (کن .) وقوع حوادث تازه محتمل است .
-
پیش بینی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - احتیاط کردن . 2 - پی بردن به حوادث قبل از وقوع آن ها.
-
مسبوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - سبقت گرفته ، گذشته . 2 - آگاه ، مطلع . ؛ ~ به سابقه آن چه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد.
-
واقع
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فرود آینده ، رخ دهنده . 2 - حاصل . 3 - راست ، درست . 4 - وضع یا کیفیت قرار گرفتن . 5 - وضع یا کیفیت وقوع یافتن . ؛ در ~ در حقیقت . ؛غیر ~ خلاف واقعیت .
-
فعل
فرهنگ فارسی معین
(فِ عْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) انجام دادن ، رفتار کردن . 2 - (اِمص .) عمل ، رفتار. 3 - (اِ.) کلمه ای که دلالت بر انجام کار یا وقوع حالتی در یکی از زمان ها می کند.
-
بیمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) ( اِ.) عقدی است که به موجب آن یک طرف (بیمه گر) تعهد می کند در ازای پرداخت وجه (حق بیمه ) از طرف دیگر (بیمه گذار) در صورت وقوع حادثه خسارت وارده بر او را جبران کند و انواع مختلف دارد: آتش سوزی ، اتومبیل ، از کار افتادگی ، حوادث ، عمر، اتکایی ، بی...