کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وفایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - گودال ، مغاک . 2 - بی وفایی .
-
غدر
فرهنگ فارسی معین
(غَ دْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بی وفایی کردن ، خیانت ورزیدن . 2 - (اِمص .) بی وفایی ، خیانت . 3 - (اِ.) مکر، حیله .
-
جفا
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . جفاء ] (مص م .) 1 - آزردن ، بی مهری کردن . 2 - بی وفایی کردن .
-
غداری
فرهنگ فارسی معین
( غَ دُ ) [ ع - فا. ] (حامص .)1 - بی وفایی . 2 - حیله گری .
-
عروس
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) زنِ تازه شوهر کرده . ج . عرائس . 2 - در فارسی : زنِ پسر. 3 - (ص .) بهترین ، زیباترین . ؛~ هزار داماد کنایه از: دنیا و بی وفایی آن .