کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وعده
فرهنگ فارسی معین
(وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ.) 1 - نوید. 2 - قول ، قرار، پیمان .3 - در فارسی به معنای دفعه ، مرتبه .
-
وعده گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دعوت کردن .
-
وعده گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) محل ملاقات ، میعاد.
-
جستوجو در متن
-
موعود
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) وعده کرده شده ، وعده داده .
-
میعاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) وعده گاه ، جای وعده . ج . مواعید.
-
جاربلجار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ تر. ] (اِمر.) طلب و وعده .
-
وعید
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) وعدة بد دادن ، بیم دادن . 2 - (اِ.) وعدة بد، تهدید.
-
تواعد
فرهنگ فارسی معین
(تَ عُ) [ ع . ] (مص ل .) با هم وعده کردن .
-
مواعید
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ میعاد؛ وعده ها، موعودها.
-
نسیه
فرهنگ فارسی معین
(نِ یِ) [ ع . نسیئة ] (ص .) آن چه به وعده فروخته شود.
-
انجاز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برآوردن نیاز. 2 - وفا کردن وعده .
-
تخلف
فرهنگ فارسی معین
(تَ خَ لُّ) [ ع . ] (مص م .) خلاف کردن ، خلاف وعده کردن .
-
جام نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص ل .) وعدة عشرت دادن ، سرِ دوستی داشتن .
-
خوش حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~. حِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند.