کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وصله
فرهنگ فارسی معین
(وَ لِ) [ ع . وصلة ] (اِ.) پینه ، پاره .
-
وصله چسباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ دَ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) پینه زدن . 2 - (عا.) تهمت زدن .
-
واژههای همآوا
-
وصلت
فرهنگ فارسی معین
(وَ لَ) [ ع . وصلة ] (اِ.)پیوستن ، پیوستگی .
-
جستوجو در متن
-
پهرو
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (اِ.) پینه ، وصله .
-
پاره دوختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) وصله زدن ، پینه کردن .
-
وصلت
فرهنگ فارسی معین
(وَ لَ) [ ع . وصلة ] (اِ.)پیوستن ، پیوستگی .
-
مرقع
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ قَّ) [ ع . ] (اِمف .) جامة وصله دار، جامه ای که از تکه پارچه های دوخته شده درست شده باشد، خرقه ، خرقه ای که وصله های چهارگوش داشته باشد.
-
پرگاله
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (اِ.) 1 - وصله ، پینه . 2 - پاره ای از هر چیز.
-
درپی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) پینه ، وصله ، تکه ای پارچه که بر پارگی جامه دوزند.
-
غاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چاک ، شکاف . 2 - پنبه ، وصله . 3 - پنبة حلاجی شده .
-
پنچرگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ انگ - فا. ] 1 - (حامص .) ترمیم کردن و وصله انداختن لاستیک خودرو و مانند آن . 2 - (اِ.) محل انجام این کار.
-
رقیع
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که وصله کند، آن که پینه دوزد. 2 - آن که نویسد، رقعه نویس . 3 - احمق ، گول .
-
پروز
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) 1 - نژاد، اصل و نسب . 2 - وصله ، پینه ، پارچة باریک حاشیه لباس . 3 - هر چیز گستردنی . 4 - سجاف جامه .