کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسیع
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) فراخ ، گشاد.
-
جستوجو در متن
-
جادار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) فراخ ، وسیع .
-
دنگال
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) وسیع ، جادار.
-
بطحاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - رود بزرگ ، رود وسیع . 2 - مجرای وسیع آب . ج . بطاح ، بطائح .
-
ضیق
فرهنگ فارسی معین
(ضَ یِ) [ ع . ] (ص .) تنگ . مق وسیع .
-
فسیح
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (ص .) فراخ ، جای فراخ و وسیع .
-
متسع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَّ س ) [ ع . ] (ص .) وسیع ، گشاد.
-
استپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ فر. ] (اِ.) جلگة وسیع و بی - درخت ، علفزار.
-
اوسع
فرهنگ فارسی معین
(اَ یااُ سَ) [ ع . ] (ص تف .) فراخ تر، وسیع تر.
-
اوفر
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ فَ) [ ع . ] (ص تف .)1 - بیشتر، وسیع تر. 2 - زیاد، بسیار.
-
پهناور
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (ص مر.) 1 - فراخ ، وسیع . 2 - بسیار عریض .
-
تراس
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - بهارخواب . 2 - ایوان وسیع ، مهتابی .
-
موسع
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ سَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) وسعت داده شده . 2 - (ص .) وسیع .
-
وارف
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) 1 - گسترده ، وسیع . 2 - بسیار سبز.