کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسوسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسوسه
فرهنگ فارسی معین
(وَ وَ س ) [ ع . وسوسة ] (اِ.) پیدا شدن اندیشة بد در دل . ج . وساوس .
-
جستوجو در متن
-
وساوس
فرهنگ فارسی معین
(وَ وِ) [ ع . ] (اِ.) جِ وسوسه .
-
لاقیس
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) وسوسه کننده .
-
بلبال
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) شدت اندوه و غم . وسوسه . 2 - (اِمص .) برانگیختگی ، تحریک - کردگی .
-
به
فرهنگ فارسی معین
صرافت کاری افتادن (بِ. صِ فَ تِ اُ دَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) به انجام کاری وسوسه شدن .
-
بلبال
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سخت اندوهگین ش دن . 2 - وسوسه ناک شدن . 3 - (مص م .) برانگیختن ، تحریک کردن .
-
جلد
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] 1 - پوست . 2 - چیزی که کتاب ، دفتر و مانند آن را پوشش دهد، جلد کتاب ، جلد دفتر. ؛ توی ~ کسی رفتن کسی را وسوسه کردن و از کاری منصرف ساختن یا به کاری برانگیختن .
-
طیف
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آمدن خیال در خواب . 2 - (اِ.) غضب ، خشم . 3 - جنون ، دیوانگی .4 - وسوسه . 5 - هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور به دست می آید. 6 - مجازاً: نوع ، گونه .
-
کک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کیک : حشره ای است کوچک به اندازة شپش که هنگام راه رفتن می جهد. ؛~ به تنبان کسی افتادن کنایه از: به هول و ولا افتادن ، دچار وسوسه و هیجان شدن . ؛ ~ کسی نگزیدن بی اعتنا به امور بودن ، بی خیال و لاقید همه چیز بودن . ؛ ~را در هوا نعل ...
-
فیل
فرهنگ فارسی معین
[ معر. پیل ] (اِ.) 1 - پستانداری است عظیم الجثه و علف خوار با بینی درازی موسوم به خرطوم و دو دندان نیش به نام عاج که بسیار گران بهاست . 2 - یکی از مهره های شطرنج . ؛ ~ و فنجان دو چیز نامتناسب ازنظر اندازه . ؛ ~ کسی یاد هندوستان کردن کنایه از:به...