کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزغ
فرهنگ فارسی معین
(وَ زَ) [ په . ] (اِ.) = وزق : قورباغه .
-
جستوجو در متن
-
چغز
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) 1 - وزغ ، قورباغه . 2 - صدای وزغ .
-
پک
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) وزغ ، قورباغه .
-
کلا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) وزغ ، غوک .
-
غنجموش
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) وزغ ، غوک ، قورباغه .
-
غر
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِصت .) آواز غوک ، صدای وزغ .
-
بک
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - قورباغه ، وزغ . 2 - گریزگاه . 3 - جنگل ، بیشه . 4 - دشت غیر مزروع . 5 - خیار دشتی .
-
اسپیروژیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ رُ) ( اِ.) این گیاه سردستة آلگ های سبز است که جزو ریسه دارانند. به صورت نوارهای باریک تا 15 سانتیمتری در جوی های آب دیده می شود که معمولاً آن را جل وزغ خوانند. ریسه هایش به علت داشتن ماده کلروفیل سبز رنگند.