کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزش
فرهنگ فارسی معین
(وَ زِ) (اِمص .) وزیدن ، حرکت کردن باد، یا نسیم .
-
جستوجو در متن
-
بادنما
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ یا نُ) (اِمر.) وسیله ای برای تعیین جهت وزش باد.
-
بادگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد. 2 - حلقة فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد.
-
خیشخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) خانة تابستانی که از نی یا پارچة کتان درست می کردند و بر آن آب می پاشیدند تا در اثر وزش باد از هوای خنک آن استفاده کنند.
-
مردنگی
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (اِ.) نوعی شیشة چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود.
-
خریر
فرهنگ فارسی معین
(خَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - صدای آب و وزش باد. 2 - جای پست . 3 - خِرخِر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید.
-
نشر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) پراکندگی ، انتشار. 2 - (مص م .) پخش کردن کتاب و مانند آن . 3 - زنده کردن مردگان در روز قیامت . 4 - وزیدن ، وزش . 5 - مؤسسة انتشاراتی ، انتشارات : نشر معین ، نشر قطره .