کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزیده
فرهنگ فارسی معین
(وَ دِ) (ص مف .) 1 - کارآزموده ، با تجربه . 2 - نیرومند.
-
جستوجو در متن
-
چوگانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد.
-
کارکشته
فرهنگ فارسی معین
(کُ تِ یا تَ) (ص مف ) (عا.) مجرب ورزیده .
-
آزموده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - امتحان شده . 2 - تجربه شده . 3 - سنجیده . 4 - ورزیده .
-
تکاور
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ) (ص مر.) 1 - دونده . 2 - اسب تندرو. 3 - افراد ورزیده و آموزش دیدة نظامی برای عملیات جنگی .
-
مدرب
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آن که به کاری عادت کرده کردن . 2 - ورزیده مجرب . 3 - گرفتار.
-
گرم
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ په . ] (ص .) 1 - آن چه دارای گرماست ، ض د سرد. 2 - با محبت ، صمیمی . 3 - تندخو. ~4 - دلنشین ، دلچسب . ؛~ و سرد چشیده کنایه از: آن که تجربه های بسیار کرده و ورزیده شده .