کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزش
فرهنگ فارسی معین
(وَ زِ) 1 - (اِمص .) تمرین ، کار پیاپی و مرتب . 2 - (اِ.) انجام حرکات بدنی خاص برای تقویت عضلات .
-
جستوجو در متن
-
بسکتبالیست
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ انگ . ] (ص فا.) ورزش کار یا بازیکنی که به ورزش بسکتبال می پردازد.
-
باشگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) کلوپ ، جایی برای ورزش و تفریح .
-
پیش کسوتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (حامص .)1 - مقامی بالاتر از مرید و فروتر از شیخ . 2 - در ورزش ، کسی که بر دیگران سابقه بیشتری در آن ورزش دارد.
-
باستانی کار
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) آن که ورزش زورخانه ای انجام می دهد.
-
استادیوم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ انگ . ] (اِ.)ورزشگاه ،زمین ورزش .
-
پیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) میدانی برای ورزش ، رقص و غیره .
-
زورخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) محل مخصوص ورزش های باستانی ، باشگاه .
-
کباده کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) (ص فا.) آن که با کباده (زورخانه ) ورزش کند.
-
آزمایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) ( اِ.) 1 - امتحان ، تجربه ، سنجش . 2 - ورزش ، ریاضت ، مشق .
-
بدمینتون
فرهنگ فارسی معین
(بَ تُ) [ انگ . ] ( اِ.) نوعی ورزش شبیه تنیس که دو یا چهار بازیکن دارد.
-
بیس بال
فرهنگ فارسی معین
(بِ سْ) [ انگ . ] (اِمر.) از ورزش های گروهی با توپ که شبیه بازی چوگان است .
-
تکواندو
فرهنگ فارسی معین
(تِ دُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی ورزش و روش دفاع فردی بدون سلاح .
-
چوگان بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) نوعی ورزش و بازی که وسیلة آن چوگان و گوی است ، و آن را سواره یا پیاده بازی کنند.