کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وردنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وردنه
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ نِ) (اِ.) نورد؛ چوب استوانه شکلی که خمیر را با آن پهن می کنند.
-
جستوجو در متن
-
گردنه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) نک وردنه .
-
نیواره
فرهنگ فارسی معین
(نِ رِ) (اِ.) وردنه ؛ چوبی استوانه ای که خمیر نان را با آن پهن می کنند.
-
شوبک
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ معر. ] 1 - (اِمصغ .) چوبی که خمیر را بدان پهن می کنند؛ وردنه ، چوبک . 2 - چوب پاسبانان .