کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) آنچه از طرف خدا بر پیغمبران نازل شود.
-
واژههای همآوا
-
وهی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - سُست شدن . 2 - شکاف برداشتن .
-
جستوجو در متن
-
ایصاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - وحی کردن ، وحی قرار دادن . 2 - اندرز دادن ، سفارش کردن .
-
منزل
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ) [ ع . ] (اِمف .) فرو فرستاده شده ، فرود آمده . ؛ وحی ~ وحی ای که از جانب خداوند نازل شده .
-
وادی ایمن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمر.) جایی که به حضرت موسی وحی رسید.
-
ایحاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - وحی فرستادن ، الهام کردن . 2 - مطلبی را در ذهن یا دل کسی افکندن .
-
پیام
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - خبر یا سخنی را به دیگری رساندن . 2 - سلام ، درود. 3 - وحی ، الهام .