کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وتر
فرهنگ فارسی معین
(وَ تَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زه کمان . ج . اوتار. 2 - زه یا سیم ساز. 3 - خطی است که دایره را به دو قسمت نامساوی تقسیم کند. 4 - ضلع روبروی زاویة قائمه مثلث . 5 - زردپی .
-
وتر
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) [ ع . ] 1 - (ص .) فرد، تنها، طاق . 2 - (اِ.) عدد طاق . 3 - کینه . ج . اوتار.
-
وتر
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ ع . ] (اِ.) قسمی از نماز فرد که فقط یک رکعت دارد.
-
واژههای همآوا
-
وطر
فرهنگ فارسی معین
(وَ طَ) [ ع . ] (اِ.) حاجت ، نیاز.
-
جستوجو در متن
-
چله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر. ] (اِ.) زه کمان ، وتر.
-
کسینوس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نسبت ضلع مجاور زاویة حاده در مثلث قایم الزاویه به وتر.
-
سینوس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - به طور کلی در هر مثلث قائم الزاویه نسبت ضلع روبروی زاویه را به وتر مثلث سینوس گویند. 2 - حفرة استخوان های پیشانی و فک اعلی .
-
قپوز
فرهنگ فارسی معین
(قُ پُ) [ تر. ] (اِ.) = قوپوز: آلتی موسیقی از ذوات الاوار و آن سازی بود مرکب از یک قطعة چوب مجوف بر شکل عودی کوچک ، دارای پنج وتر.
-
غژک
فرهنگ فارسی معین
(غَ ژَ) (اِ.) = غجک . غچک . غیچک . قیچک : سازی است از مطلقات ذوات - الاوتار و آن دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و به کمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر (سیم ) بندند.