کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واکسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واکسن
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ فر. ] (اِ.) ماده ای که از میکروب ضعیف شده یک بیماری می گیرند و برای پیش گیری از آن بیماری به بدن انسان یا حیوان اهلی تزریق می کنند.
-
جستوجو در متن
-
واکسیناسیون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) محل تلقیح واکسن ، مایه زنی .
-
مایه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ په . ] (اِ.)1 - اصل ، اساس . 2 - واکسن . 3 - مال ، ثروت . 4 - باعث .
-
مایه کوبی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(مص ل .)تزریق مایه (واکسن ) به بدن به منظور پیشگیری یا معالجة ناخوشی ها، واکسیناسیون .
-
تلقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بارور کردن درخت خرمای ماده به وسیلة داخل کردن مایة خرمای نر به درون آن . 2 - واکسن زدن .