کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واقف
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ ع . ] (اِفا.) باخبر، آگاه .
-
جستوجو در متن
-
آگاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - مطلع ، باخبر. 2 - واقف ، عارف ، هوشیار، بیدار.
-
توقیف
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بازداشت کردن . 2 - ضبط کردن ، قضبه کردن . 3 - واقف گردانیدن .
-
داننده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ یا دَ) (ص فا.) 1 - واقف ، آگاه . 2 - عالم ، بامعرفت . ج . دانندگان .
-
موقوفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) [ ع . موقوفة ] (اِ.) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده .